زندگی‌نامه سید روح‌الله خمینی

سیّد روح‌الله مصطفوی موسوی خمینی مشهور به امام خمینی)
۱ مهر ۱۲۸۱ – ۱۳ خرداد ۱۳۶۸
 

فقیه و مرجع تقلید شیعه و اولین رهبر ایران در نظام جمهوری اسلامی بود که انقلاب ایران را رهبری کرد و در پی به نتیجه رسیدن آن، نظام جمهوری اسلامی ایران را بنیان گذارد و تا پایان عمرش رهبر ایران ماند. وی یکی از نظریه‎پردازان ولایت فقیه به شمار می‌رود. از او بیش از چهل کتاب در زمینه‌های اخلاق، فقه، عرفان، فلسفه، حدیث، شعر و تفسیر به جای مانده که غالب آنها را پیش از انقلاب ایران نگاشته است. در زمان حکومت محمدرضا پهلوی، یک بار به دلیل سخنرانی‌ خطاب به شاه در عاشورای سال ۱۳۴۲، ۱۰ ماه زندانی و بار دیگر به دلیل سخنرانی‌ علیه قانون کاپیتولاسیون در سال ۱۳۴۳، ۱۵ سال تبعید گردید

دو هفته بعد از تصویب طرح کاپیتولایسون (مصونیت اتباع امریکایی) توسط دولت، خمینی در مخالفت با آن در ۴ آبان ۱۳۴۳ سخنرانی نمود که درپی آن مجددا دستگیر و تا ۱۵ سال از ایران تبعید گردید. وی ابتدا بمدت ۱۱ ماه به ورسای ترکیه تبعید شد. سپس راهی عراق شد و در پایان برای چند ماه در فرانسه بسر برد. وی در دوران تبعید پیگیر اوضاع سیاسی بود و با راهنمایی مبارزان و ارسال پیامه و اعلامیه از دور نهضت را رهبری می‌کرد و در این دوران به تدوین نظریه ولایت فقیه پرداخت. تا پس از اینکه شاه ایران را ترک کرده بود در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ ش. روانه ایران شد و در ۲۲ بهمن انقلاب به رهبری او به پیروزی رسید

دوران رهبری او پس از انقلاب اسلامی او قوانین شرع مانند حجاب را اجباری نمود. صدها نفر را به خاطر سوابق پیش از انقلاب اعدام نمود. به فرمان او انقلاب فرهنگی با هدف تصفیه دانشگاه ها اقدام شروع شد و دانشجویان و استادان چپ، لیبرال و بهایی را از دانشگاه اخراج شدند. بسیاری از متحدان پیشین خود را سرکوب نمود. در جریان کشتارهای سال ۱۳۶۷ بیش از سه هزار نفر از زندان سیاسی به «حکم حکومتی» او در زندان ها اعدام شدند

نسب خمینی
خمینی در خانواده‌ای به دنیا آمد که سابقه فعالیت‌های دینی و مذهبی در آن به قرن‌ها قبل برمی‌گشت. آن‌ها «سید موسوی» بودند، به این معنی که نسب‌شان به محمد – پیامبر اسلام – و از طریق دختر او فاطمه و نیز به امام موسی کاظم – هفتمین امام شیعیان – برمی‌گشت.
خاندان خمینی ابتدا ساکن شهر نیشابور بودند، اما در اواسط قرن یازدهم هجری برای ترویج مذهب و نیز راهنمایی امور دینی جامعه‌ی بزرگ شیعیان هند، راهی شمال این کشور و شهر لکنو واقع در ناحیه‌ی اوده شدند. در این منطقه قوانین اسلام و شیعه‌ی دوازده‌امامی که از زمان صفویان دین و مذهب رسمی ایران به حساب می‌آمد، برقرار بود

در آن‌جا، آن‌ها ساکن شهر کوچکی به نام کینتور شده و آغاز به رسیدگی به امور دینی شیعیان آن ناحیه کردند. مشهورترین عضو این خاندان میرحامد حسین موسوی، نویسنده‌ی کتاب عبقاتالانوار فی مناقب الائمة‌الاطهار بود.
سید احمد موسوی پدر بزرگ سید روح‌الله، در کینتور به دنیا آمد. او که از هم‌دوره‌های میرحامد حسین محسوب می‌شد، در اواسط قرن سیزدهم هجری، لکنو و کشور هند را ترک کرده و راهی نجف شد. سید احمد موسوی به دعوت بزرگان خمین تصمیم به اقامت در خمین و به‌عهده گرفتن مسئولیت رسیدگی به امور دینی مردم آن منطقه گرفت

سید مصطفی پدر خمینی، روحانی و مجتهد ساکن خمین بود
حاصل ازدواج سید مصطفی با هاجر، دو فرزنددختر بنام مولودآغا خانم و فاطمه و سه فرزندپسر به نام‌های مرتضی، نورالدین و روح‌الله بود. روح‌الله آخرین فرزند این خانواده بود. سید مصطفی در ذی‌الحجه ۱۳۲۰ (اسفند ۱۲۸۱ هجری شمسی) و در پنج‌ماهگی روح‌الله، در مسیر خمین به اراک مورد حمله قرار گرفت و با اصابت چند گلوله به ناحیه کتف و کمر کشته شد و جنازه وی به نجف منتقل و درآنجا دفن شد.
مادر او، بانو هاجر، نیز از پیشینه‌ی مذهبی برخوردار بود. او دختر آیت‌الله میرزا احمد و از نوادگان آیت‌الله خوانساری (صاحب زبده‌التصانیف) بود.
از ازدواج روح‌الله خمینی و خدیجه ثقفی در سال ۱۳۰۸ خورشیدی، دو پسر و سه دختر بجا ماندند؛ مصطفی (متولد ۱۳۰۹ ش)، احمد (متولد ۱۳۲۴ ش)، زهرا، فریده و صدیقه. از وی همچنین ۱۵ نوه برجا ماند: از مصطفی خمینی: حسین خمینی و مریم خمینی، از احمد خمینی: حسن خمینی، یاسر خمینی و علی خمینی، از زهرا خمینی: مسیح بروجردی و لیلی بروجردی، از فریده خمینی: فرشته اعرابی، و از صدیقه خمینی: علی اشراقی، نعیمه اشراقی، زهرا اشراقی و چهار فرزند دیگر.
خمینی در سحرگاه چهارشنبه، اول مهرماه سال ۱۲۸۱ هجری خورشیدی (۲۴ سپتامبر ۱۹۰۲ میلادی)، معادل با بیستم جمادی‌الثانی ۱۳۲۰ هجری قمری– که روز تولد فاطمه زهرا دختر محمد، پیامبر اسلام، نیز محسوب می‌شد – در شهر خمین] از توابع استان مرکزی واقع در ۲۰۰ کیلومتری جنوب تهران به دنیا آمد. برخی منابع روز سی شهریور را به عنوان زادروز او در نظر گرفته‌اند.
کودکی و نوجوانی

خمینی دردوران کودکی
روح‌الله در پنج‌ماهگی، پدرش را از دست داد و در نتیجه وظیفه‌ی سرپرستی و تربیت او به دست مادرش هاجر، عمه‌اش صاحبه و نیز دایه‌اش، ننه‌خاور افتاد. با وجود آن‌که در زمان مرگ پدر، روح‌الله تنها پنج‌ماه سن داشت، اما بعدها و در ادامه‌ی حیات خود (احتمالاْ بعد از این‌که در جریان چگونگی از دست دادن پدرش قرار گرفت(همواره از پدر خود یاد می‌کرد، به‌گونه‌ای که در بزرگسالی برای خود نام خانوادگی «مصطفوی» برگزید و در جوانی بعضی نوشته‌هایش را با نام «ابن الشهید» تمام می‌کرد

روح‌الله در کودکی به وضوح از کودکان هم‌سن‌وسال خود خاص‌تر به نظر می‌رسید. در آن زمان بازی محبوب و رایج بین کودکان، بازی «دزد و وزیر» بود که او هم مانند بسیاری از کودکان هم‌سن خود به این بازی علاقه داشت. حتی کودکان دیگر هم متوجه خاص بودن شخصیت او شده بودند، به‌گونه‌ای که با ورود او به بازی نقش شاه و یا نهایتاْ وزیر به او داده می‌شد. فرزندش سیداحمد بعدها در این مورد می‌گوید: «پدرم با وجود این‌که کودکی خردسال بیش نبود، اما همیشه در بازی‌ای که انجام می‌داد اصرار داشت نقش شاه را داشته باشد»

در دوران کودکی، او به نقاشی نیز علاقه‌ی زیادی داشت. با آن‌که معلم نقاشی نداشت، اما در همان سنین یکی از تصاویر خیالی‌اش از خانه فراتر رفت و در میان اقوام و دوستان دست‌به‌دست شد. در این نقاشی، تنها دو رنگ به کار رفته بود: مرکب سیاه و دواگلی (مرکورکروم).روح‌الله در آن مجلس شورای ملی را بزرگ‌تر از ابعاد تالار بزرگ خانه‌شان رسم کرده بود و سرهایی را با عمامه‌های سیاه و سفید و کلاه‌های بوقی و پوستی به عنوان نمایندگان مجلس، دور اتاق جا داده بود. بر پشت بام تالار تعداد زیادی دایره به عنوان توپ کشیده بود به‌گونه‌ای که چند عدد از توپ‌ها پشت‌بام را سوراخ کرده و روی سر نمایندگان مجلس افتاده و از زیر در تالار خون سرخ روان بود.

زندگی‌نامه سید روح‌الله خمینی
سیّد روح‌الله مصطفوی موسوی خمینی مشهور به امام خمینی)۱ مهر ۱۲۸۱ – ۱۳ خرداد ۱۳۶۸(  فقیه و مرجع تقلید شیعه و اولین رهبر ایران در نظام جمهوری اسلامی بود که انقلاب ایران را رهبری کرد و در پی به نتیجه رسیدن آن، نظام جمهوری اسلامی ایران را بنیان گذارد و تا پایان عمرش رهبر ایران ماند. وی یکی از نظریه‎پردازان ولایت فقیه به شمار می‌رود. از او بیش از چهل کتاب در زمینه‌های اخلاق، فقه، عرفان، فلسفه، حدیث، شعر و تفسیر به جای مانده که غالب آنها را پیش از انقلاب ایران نگاشته است. در زمان حکومت محمدرضا پهلوی، یک بار به دلیل سخنرانی‌ خطاب به شاه در عاشورای سال ۱۳۴۲، ۱۰ ماه زندانی و بار دیگر به دلیل سخنرانی‌ علیه قانون کاپیتولاسیون در سال ۱۳۴۳، ۱۵ سال تبعید گردید

دو هفته بعد از تصویب طرح کاپیتولایسون (مصونیت اتباع امریکایی) توسط دولت، خمینی در مخالفت با آن در ۴ آبان ۱۳۴۳ سخنرانی نمود که درپی آن مجددا دستگیر و تا ۱۵ سال از ایران تبعید گردید. وی ابتدا بمدت ۱۱ ماه به ورسای ترکیه تبعید شد. سپس راهی عراق شد و در پایان برای چند ماه در فرانسه بسر برد. وی در دوران تبعید پیگیر اوضاع سیاسی بود و با راهنمایی مبارزان و ارسال پیامه و اعلامیه از دور نهضت را رهبری می‌کرد و در این دوران به تدوین نظریه ولایت فقیه پرداخت. تا پس از اینکه شاه ایران را ترک کرده بود در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ ش. روانه ایران شد و در ۲۲ بهمن انقلاب به رهبری او به پیروزی رسید

دوران رهبری او پس از انقلاب اسلامی او قوانین شرع مانند حجاب را اجباری نمود. صدها نفر را به خاطر سوابق پیش از انقلاب اعدام نمود. به فرمان او انقلاب فرهنگی با هدف تصفیه دانشگاه ها اقدام شروع شد و دانشجویان و استادان چپ، لیبرال و بهایی را از دانشگاه اخراج شدند. بسیاری از متحدان پیشین خود را سرکوب نمود. در جریان کشتارهای سال ۱۳۶۷ بیش از سه هزار نفر از زندان سیاسی به «حکم حکومتی» او در زندان ها اعدام شدند

نسب خمینی
خمینی در خانواده‌ای به دنیا آمد که سابقه فعالیت‌های دینی و مذهبی در آن به قرن‌ها قبل برمی‌گشت. آن‌ها «سید موسوی» بودند، به این معنی که نسب‌شان به محمد – پیامبر اسلام – و از طریق دختر او فاطمه و نیز به امام موسی کاظم – هفتمین امام شیعیان – برمی‌گشت.
خاندان خمینی ابتدا ساکن شهر نیشابور بودند، اما در اواسط قرن یازدهم هجری برای ترویج مذهب و نیز راهنمایی امور دینی جامعه‌ی بزرگ شیعیان هند، راهی شمال این کشور و شهر لکنو واقع در ناحیه‌ی اوده شدند. در این منطقه قوانین اسلام و شیعه‌ی دوازده‌امامی که از زمان صفویان دین و مذهب رسمی ایران به حساب می‌آمد، برقرار بود

در آن‌جا، آن‌ها ساکن شهر کوچکی به نام کینتور شده و آغاز به رسیدگی به امور دینی شیعیان آن ناحیه کردند. مشهورترین عضو این خاندان میرحامد حسین موسوی، نویسنده‌ی کتاب عبقاتالانوار فی مناقب الائمة‌الاطهار بود.
سید احمد موسوی پدر بزرگ سید روح‌الله، در کینتور به دنیا آمد. او کهاز هم‌دوره‌های میرحامد حسین محسوب می‌شد، در اواسط قرن سیزدهم هجری، لکنو و کشور هند را ترک کرده و راهی نجف شد. سید احمد موسوی به دعوت بزرگان خمین تصمیم به اقامت در خمین و به‌عهده گرفتن مسئولیت رسیدگی به امور دینی مردم آن منطقه گرفت.

سید مصطفی پدر خمینی، روحانی و مجتهد ساکن خمین بود
حاصل ازدواج سید مصطفی با هاجر، دو فرزنددختر بنام مولودآغا خانم و فاطمه و سه فرزندپسر به نام‌های مرتضی، نورالدین و روح‌الله بود. روح‌الله آخرین فرزند این خانواده بود. سید مصطفی در ذی‌الحجه ۱۳۲۰ (اسفند ۱۲۸۱ هجری شمسی) و در پنج‌ماهگی روح‌الله، در مسیر خمین به اراک مورد حمله قرار گرفت و با اصابت چند گلوله به ناحیه کتف و کمر کشته شد و جنازه وی به نجف منتقل و درآنجا دفن شد.
مادر او، بانو هاجر، نیز از پیشینه‌ی مذهبی برخوردار بود. او دختر آیت‌الله میرزا احمد و از نوادگان آیت‌الله خوانساری (صاحب زبده‌التصانیف) بود.
از ازدواج روح‌الله خمینی و خدیجه ثقفی در سال ۱۳۰۸ خورشیدی، دو پسر و سه دختر بجا ماندند؛ مصطفی (متولد ۱۳۰۹ ش)، احمد (متولد ۱۳۲۴ ش)، زهرا، فریده و صدیقه. از وی همچنین ۱۵ نوه برجا ماند: از مصطفی خمینی: حسین خمینی و مریم خمینی، از احمد خمینی: حسن خمینی، یاسر خمینی و علی خمینی، از زهرا خمینی: مسیح بروجردی و لیلی بروجردی، از فریده خمینی: فرشته اعرابی، و از صدیقه خمینی: علی اشراقی، نعیمه اشراقی، زهرا اشراقی و چهار فرزند دیگر

خمینی در سحرگاه چهارشنبه، اول مهرماه سال ۱۲۸۱ هجری خورشیدی (۲۴ سپتامبر ۱۹۰۲ میلادی)، معادل با بیستم جمادی‌الثانی ۱۳۲۰ هجری قمری– که روز تولد فاطمه زهرا دختر محمد، پیامبر اسلام، نیز محسوب می‌شد – در شهر خمین] از توابع استان مرکزی واقع در ۲۰۰ کیلومتری جنوب تهران به دنیا آمد. برخی منابع روز سی شهریور را به عنوان زادروز او در نظر گرفته‌اند.

کودکی و نوجوانی
خمینی در دوران کودکی
روح‌الله در پنج‌ماهگی، پدرش را از دست داد و در نتیجه وظیفه‌ی سرپرستی و تربیت او به دست مادرش هاجر، عمه‌اش صاحبه و نیز دایه‌اش، ننه‌خاور افتاد. با وجود آن‌که در زمان مرگ پدر، روح‌الله تنها پنج‌ماه سن داشت، اما بعدها و در ادامه‌ی حیات خود (احتمالاْ بعد از این‌که در جریان چگونگی از دست دادن پدرش قرار گرفت(همواره از پدر خود یاد می‌کرد، به‌گونه‌ای که در بزرگسالی برای خود نام خانوادگی «مصطفوی» برگزید و در جوانی بعضی نوشته‌هایش را با نام «ابن الشهید» تمام می‌کرد

روح‌الله در کودکی به وضوح از کودکان هم‌سن‌وسال خود خاص‌تر به نظر می‌رسید. در آن زمان بازی محبوب و رایج بین کودکان، بازی «دزد و وزیر» بود که او هم مانند بسیاری از کودکان هم‌سن خود به این بازی علاقه داشت. حتی کودکان دیگر هم متوجه خاص بودن شخصیت او شده بودند، به‌گونه‌ای که با ورود او به بازی نقش شاه و یا نهایتاْ وزیر به او داده می‌شد. فرزندش سیداحمد بعدها در این مورد می‌گوید: «پدرم با وجود این‌که کودکی خردسال بیش نبود، اما همیشه در بازی‌ای که انجام می‌داد اصرار داشت نقش شاه را داشته باشد».

در دوران کودکی، او به نقاشی نیز علاقه‌ی زیادی داشت. با آن‌که معلم نقاشی نداشت، اما در همان سنین یکی از تصاویر خیالی‌اش از خانه فراتر رفت و در میان اقوام و دوستان دست‌به‌دست شد. در این نقاشی، تنها دو رنگ به کار رفته بود: مرکب سیاه و دواگلی (مرکورکروم).روح‌الله در آن مجلس شورای ملی را بزرگ‌تر از ابعاد تالار بزرگ خانه‌شان رسم کرده بود و سرهایی را با عمامه‌های سیاه و سفید و کلاه‌های بوقی و پوستی به عنوان نمایندگان مجلس، دور اتاق جا داده بود. بر پشت بام تالار تعداد زیادی دایره به عنوان توپ کشیده بود به‌گونه‌ای که چند عدد از توپ‌ها پشت‌بام را سوراخ کرده و روی سر نمایندگان مجلس افتاده و از زیر در تالار خون سرخ روان بود.